جوجه به دانشگاه می رود...
عزیز دلم جوجه کوچولو ببخش خاله که کلی وقته نیومدم سروقت وبلاگت. آخه خاله تا یه هفته پیش که درگیر دکتر شدن بوده (که شما هم به عنوان شاهد تشریف آوردین دانشکده و در جلسه دفاع من حضور پرشور داشتین ) بعد از اون هم به لطف همون دکتر شدن، بیمار شده و از درد گردن یه هفته اس که سرشو نمیتونه خم کنه و بهمین دلیل نتونسته بیاد وب شما رو آپ کنه. تازه از روز بعد دفاع پایان نامه هم که رفته سرکار و روز از نو روزی از نو. اما امروز به لطف این قرص و پمادهایی که دکتر کریمیان نوشته یه کم بهتر شده و و البته با بهینه کردن سیستم کیبورد کامپیوتر در وضعیت ایستاده به جای صاف تونسته چند خطی اندر احوالات خودش و تو بنویسه. توی این مدت شما هم که مثل برق و باد ماش...
نویسنده :
مامان طلا
14:56